این گفتهی آقای قهرمانی زمانی مطرح میشود که حادثه چند روز پیش منجر به فوت سه عضو یک خانواده شد. و گویا این تصمیم در راستای کنترلِ بیشتر جادهها و جلوگیری از ناامنی و کاهش تلفات قرار است صورت بگیرد. واقعیت این است که به گمان من چنین اقدامی که اسم «موقت» هم روی آن است هیچ تأثیری بر کند شدن حمل سوخت و بازگشت آرامش و امنیت به جادهها نخواهد داشت.
این یک قاچاق معمولی نیست. عقبهای به بلندیِ دو دهه دارد و به شکل سیستماتیک و سازمان یافته رواج دارد. بطوری که همه از آن نان میخورند! در کل جغرافیای هرمزگان و محدودهی تردد این ماشینهای شوتی دهها پاسگاه و ایستوبازرسی (نه موقت بلکه دائم.) وجود دارد، حالا یکی هم به آنها اضافه شد. این پاسگاه هم همان کاری را انجام میدهد که بقیه ایستوبازرسیها دارند انجام میدهند. غیر از این است؟
بنابراین با دایر نمودن یک پاسگاه و بازرسی نمیتوان مانع و سد راه قاچاقچیان شد. به عبارت دیگر امنیت مردم با تصمیماتی از این قبیل تضمین نمیشود. این مشکلِ خانمان سوز که شبیه استخوان در گلوست نیاز به تدبیر و تصمیم در سطح کلان دارد. تصمیمی فراتر از استان _در سطح وزیران و نمایندگان ملت_ با روشی کاملاً هوشمندانه، مطالعه شده و کارشناسی، که از یک سو با شفاف سازی قیمت سوخت و تغییر بهای آن همراه باشد و از طرفی شرایط مردمِ مرز نشین از سهم و سوختی که حقشان است لحاظ شود. باید تکتک نمایندگان مردم شهرهای هرمزگان همراه با استاندار، نماینده ولیفقیه و افرادی از جنس آقای قهرمانی بسیج شوند، صدای مردم باشند و به دولت فشار بیاورند تا برای این معضل فکر عاجلی بکند. هر تصمیمی که باشد باید هرچه زودتر عملیاتی شود تا جلوی این حد از مرگومیر و خانه خراب شدن مردم گرفته شود. مسئولین اگر آب دستشان است باید زمین بگذارند و به این وضع جهنمی و ویرانگر یکبار برای همیشه پایان دهند.
باور کنید نوشتن در این مورد از بس تکرار شده که من را هم ناامید و آزرده و افسرده کرده است. اینها جان و جسم «انسان» است که در جادهها زندهزنده میسوزند نه چیز دیگر!